6ـ ایجاد انگیزش در کارکنان
انگیزه ها، چراهاى رفتارند. آن ها باعث بروز فعالیتند و جهت کلى رفتار را تعیین مى کنند. از این رو، انگیزه ها یا نیازها دلایل پشت پرده رفتارند. همه افراد داراى صدها نیازند که تمامى آن ها براى گرفتن عنان رفتارهاى افراد با هم در رقابتند. برخى بر این باورند که قوى ترین احتیاج انسان ها، تعیین کننده نوع رفتار آن ها در لحظات خاص است. بنابراین، ادارک مدیران از آنچه معمولاً مهم ترین احتیاجات افراد به شمار مى رود، از اهمیتى خاص برخوردار است(سرمد ، 1378). طرح جالبى که در تشریح قدرت نیازها، ما را یارى مى کند به وسیله آبراهام مزلوتکوین شده است. طبق نظر وى، احتیاجات بشرى در قالب سلسله مراتبى منظم قرار گرفته که نیازهاى تنکردى در رأس هرم نیازها قرار دارد(خومحمدی،1382).
در نظام مدیریت ماشینى، ایجاد انگیزش بر مبناى نیازهاى اولیه است و بر پاداش هاى برون ذاتى تکیه دارد، در حالى که در نظام مدیریت انداموار بر مبناى نیازهاى ثانوى بوده و نیازهاى زیستى مد نظر است. اما در نظام مدیریت اسلامى، ایجاد انگیزه فقط بر اساس نیازهاى اولیه نیست و نیز نمى توان ادعا نمود که بر مبناى نیازهاى ثانوى صرف است، ولى مى توان گفت: هم نیازهاى تنکردى وهم احتیاجات زیستى مى تواندازشاخص هاى مهم باشد.
قابل ذکر است که داشتن صبغه الهى در کارها، شاخصى تعیین کننده در انگیزش افراد در نظام مدیریت اسلامى است; بدین معنا که سازمان اسلامى باید به گونه اى باشد که انسان ها در آن به کارى بیش تر برانگیخته شوند که آن فعالیت رنگ الهى به خود گرفته است. نمونه بارز آن در صحنه عمل، مجموعه اى از انسان ها بود که در دفاع مقدس حماسه آفریدند و اعضاى بى بدیل سازمانى اسلامى به شمار مى آمدند که در طول هشت سال، ثمرات گران سنگى براى انقلاب به ارمغان آوردند. این همه بدان دلیل بود که عضویت افراد در آن سازمان، فقط به واسطه رنگ الهى آن بود. رنگ الهى با فطرت انسان سازگارتر است و آن بهترین رنگ هاست. قرآن مى فرماید: «صَبغةَ اللّهَ و مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللّه صِبْغَةً و نَحْنُ لَهُ عابِدوُنَ» (بقره: 138); رنگ آمیزى خداست (که به ما رنگ فطرت ایمان و توحید بخشیده) و چه رنگى خوش تر از ایمان به خدا ، و ما او را پرسش مى کنیم.
ناگفته پیداست که ارزش هر کس به رنگى است که از زندگى به خود مى گیرد; چرا که انسان در زندگى خویش، باید رنگى را بپذیرد. از میان آن ها، رنگ الهى بهتر است. بدیهى است که تا رنگ نژاد، قبیله و هوس ها را کنار نگذاریم، رنگ وحدت، برابرى و تسلیم امر خدا بودن را انتخاب نخواهیم کرد. بنابراین، تا زمانى که انجام وظیفه در سازمان به دلیل رنگ هاى متعدد و گیج کننده مادى و هوا و هوس هاى زودگذر است، رنگ شفّاف و بى آرایش الهى خود را نشان نخواهد داد و این مهم وظیفه مدیر است که سازمان خود را به سوى پذیرش فرهنگ الهى سوق دهد و با آموزش و دادن بینش اسلامى به افراد، نگرش آن ها را عوض نماید و در نتیجه، موجب تغییر در رفتار و کنش کارکنان گردد.
7ـ کاربرى و شیوه تصمیم گیرى
نحوه کاربرى و ارزیابى در نظام مدیریت ماشینى، عمدتاً عملیاتى، متمرکز و منطبق با نمونه هاى رسمى است و شیوه تصمیم گیرى به گونه اى متمرکز و با استفاده از اختیارات رسمى مدیر، محدود به سطوح عالى است. علاوه بر آن، در نظام مدیریت انداموار نحوه ارزیابى عمدتاً به طور کلان بوده و شیوه تصمیم گیرى غیر متمرکز و بر اساس توافق جمعى، در سطوح گروه هاى کارى است(پیروز و دیگران،1386).
نظام مدیریت اسلامى در مقایسه با دیگر نظام ها، محتوایى انگیزشى و در عین حال، لطیف دارد. در این نظام، هر کس ابتدا باید با خود بستیزد و به تعادل درون با بیرون دست یازد. به عبارت دیگر، فرد انعکاس غرایز را در حالت برابرى مى بیند و خویشتندارى رهاورد چنین ستیزى است و همین معناى «تقواى فردى» مى باشد که در متون اسلامى بدان اشاره شده است. از این رو، مبناى انگیزش براى مهار و ارزیابى، در نظام مدیریت اسلامى مفهومى غیرقابل انکار است. قابل ذکر است که استعدادها و ظرفیت هاى افراد در نحوه ارزیابى، اثر بسزایى دارد و این تأثیربه حدى است که ظرفیت انسان ها، ملاک تکلیف کردن قرارمى گیرد وسنجش وظیفه باتوانایى انسان ها گره مى خورد وخواستن کارى که بالاتر از توانایى افراد است تحکّم قلمداد مى گردد، چنان که قرآن مى فرماید: «لاَ یُکلّفُ اللّهُ نَفساً اِلاّ وُسعَها» (بقره: 286); خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایى اش، تکلیف نمى کند.
نحوه تصمیم گیرى در نظام اسلامى به صورت اقتضایى و مشارکتى است و اصل مهم «شور» در این نظام مبنا قرار مى گیرد. ذکر این نکته مهم ضرورى است که گفته شود مدیر اسلامى پس از رایزنى و به مشورت گذاردن مسائل و تجزیه و تحلیل آن ها و پس از مؤثر دانستن عنصر توکل، خود تصمیم مى گیرد. بدیهى است که ذکر فرایند تصمیم گیرى اسلامى در اینجا به ارائه تصویر روشنى از موضوع کمک مى نماید و از این رهگذر، دستیابى به الگویى در این زمینه آسان مى گردد. از این رو، اگر مدیران یا رهبران در اتخاذ تصمیم گیرى ، به روند مزبور در فرایند توجه نمایند، از درجه خطرپذیرى کم ترى در جریان کار برخوردار خواهند شد.
بحث و نتیجه گیری
با توجه به تئوریهای نظری و عملی مدیریت که هدف رسیدن به اهداف سازمانی است ؛ در مدیریت اسلامی هدف «انسان» و رشد او به سوی «الله» می باشد . پس مدیریت در تعالیم اسلامی ، مطابق با کتاب ، سنت ، سیره ، و روش پیامبر(ص) و امامان(ع) چیزی جزء زمینه رشد انسان به سوی الله فراهم نمی کند . و از آنجا که موضوع مورد بحث ما چالشهای نظری و عملی در حوزه مدیریت آموزشی می باشد همانطوریکه دیدیم که مدیریت آموزشی در تقسیم بندی به عنوان حوزه نظری ، چالشهای جدی را بر سر کار مدیران آموزشی ما قرار داده است. در دیدگاهی که به مدیریت آموزشی به عنوان یک حوزه ی نظری نگریسته می شود ، مدیریت آموزشی را در تقسیم بندی علوم جای داده و رشته ای علمی به حساب می آورد. در این حوزه ، نظریه به عمل منتهی می شود بدین معنی که عمل حرفه ای کاربرد مدلهای نظری در عمل است. اما از لحاظ عملی ، مدیریت آموزشی به عنوان حوزه ی عمل تلقی شده و شامل مجموعه ی فعالیتهایی در زمینه ی خاص است. در این دیدگاه ، تأکید بر کسب روش های مدیریت و مدل های عملیاتی است ، و نتیجه حاصل از عمل به نظریه منتهی می شود . در مبانی نظری مدیریت آموزشی بیشتر از چالشهایی مانند اهداف ، ماهیت ، اصول و ویژگی های مدیران آموزشی ؛ و در حوزه ی عملی نیز آنچه که یک مدیر آموزشی در حوزه ی عملیاتی خویش در مدارس با آنها روبروست با توجه به رویکرد اسلامی بحث شد که نتایج آن به این ترتیب مدنظر قرار می گیرد : مدیریت آموزشی از نظر هدف مطابق با آموزه های دینی ، بیشتر عدالتخواهی ، حقجویی ، تعلیم و آگاهی بخشیدن به افراد سازمان و تربیت معنوی و احیای ارزشهای اخلاقی و ... را شامل می گردد. و از نظر ماهیت یک نوع امانت الهی محسوب شده و از نظر اصول نیز بیشتر بر ضوابط عام و مسائل اساسی اسلامی که بعنوان مبانی عقلانی و معیارهای مکتبی ، مصدر ، ملاک و راهنمای افکار و رفتار مدیران آموزشی در مدارس را مورد نظر قرار می دهد . اما آنچه که به عنوان چالش عملی رویکرد اسلامی مورد بحث می باشد بیشتر در حوزه ی فعالیتهای آموزشی و پرورشی مدیر در مدارس متمرکز است که با توجه به آموزه های دینی ، نگرش والا و الهی داشتن به انسان و کارکنان زیر مجموعه ، مسئولانه نگریستن مدیر در برابر خداوند ، تخصص کافی در امور مدرسه داری ، جهت گیری ذهنی مثبت و شجاعت کافی ، صبر و حوصله کافی ، دادن انگیزه ی الهی به زیردستان و همچنین تصمیم گیری بر پایه شور ، مشورت و همکاری را در بر می گیرد . در نهایت هر کدام از این چالشها چه نظری و چه عملی اگر بر اساس آموزه های دینی ما ترسیم و تنظیم گردد می توان در آینده شاهد مدیران آموزشی که مسؤلانه و بیشتر فقط به خاطر خدا انجام وظیفه می نمایند شد انشاءا... .